به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، خودشان تغییر کردهاند؛ کلاسها نه، معلمان نه، مدیران نه، معاونان نه. تغییرشان تبدیل به چالش شده است؛ یک بار خبر برخوردهای فیزیکی و خشونت میآید و یک بار دیگر خودکشی و آزار و اذیت. در مدارس کشور چه خبر است؟ آیا آموزش و پرورش دیگر از پس مخاطبانش برنمیآید؟ کجا اشتباه کرده؟ آیا کارکردهایش را از دست داده است؟
درباره معلم، مدرسه و محتوای کتابهای آموزشی بارها صحبت شده است. بارها سخن از بهروزکردن سیستم آموزشی به میان آمده، بدون اینکه خروجی درخور توجهی داشته باشد.
این بار رضوان حکیمزاده، معاون ابتدایی وزیر آموزش و پرورش،به سؤالها پاسخ داد. او گفت کلاسهای آنلاین لطمههای زیادی به دانشآموزان زد. درباره سواد دانشآموزان گفت و به دوره کرونا و پساکرونا اشاره کرد. او به تفاوت دانشآموزان دو دهه پرداخت و آنطور که به نظر میرسد از نسل جدید راضی است.
مقایسههای زیادی میان نسل زد و متولدان دهههای قبلتر از جمله دهه ۶۰ میشود. بخش قابل توجهی از نسل زد در مدارس به سر میبرند. برای شما که تجربه بیش از ۲۵ سال تدریس هم دارید، این نسل چقدر متفاوت است؟ چه نگرانیهایی در ارتباط با این نسل دارید؟
سؤال خاصی است. در دهه ۶۰ زمانیکه دانشآموزان به مدرسه میرفتند، معلم دانای کل بود. معلم تنها مرجع اطلاعاتی و دانشیشان به شمار میرفت و کتاب تنها منبع درسیشان بود که برای علمآموزی در دسترس بود. فقط مدرسه و خانواده متولیان امر تربیت بودند بدون اینکه نگران رقبا باشند. حالا از آن دوره میرسیم به نسل جدید، به عصر ارتباطات و فناوری اطلاعات و شبکههای اجتماعی و هوش مصنوعی. در این دوره مدرسه دیگر تنها مرجع تربیت نیست. همین مسئله سبب شده تا این دانشآموزان مانند نسلهای قبل از خود، فقط شنونده، مطیع و منفعل نباشند و بهراحتی حرف بزرگترها را نپذیرند.
این نسل به دنبال چرایی مسائل است، اطلاعات را بیدلیل نمیپذیرد که لزوما هم این شرایط نامطلوب نیست. نکته مهم این است که باید متناسب با تغییری که اتفاق افتاده، نقشها هم تغییر کند؛ نقش معلم و مدیر و... معلم دیگر نمیتواند به عنوان دانای کل وسط میدان باشد. باید روشهای آموزشی متناسب با این شرایط تغییر کند. نمیتوان با نسل جدید با همان روشهای قدیمی و انگارههای قبلی سروکار داشت. این وضعیت فقط تضادها را بیشتر میکند. نکته دیگر اینکه تفکر انتقادی این نسل به مراتب بیشتر از نسلهای قبل است. البته در مقابل برخی از مهارتها مانند خواندن و نوشتن در نسل جدید ضعیفتر است که نگرانکننده است.
شما صحبت از تغییر نقشها کردید. آموزش و پرورش چقدر توانسته با این شرایط خود را بهروز کند؟ در این زمینه چقدر معلمان آگاه شدهاند؟
شاید واقعیت نداشته باشد که بگوییم آموزش و پرورش به این مسئله توجه کرده و همپای تمام تغییرات نسلی، روشها هم بازبینی شده و تجدیدنظر اتفاق افتاده است. اما اینطور هم نیست که هیچ کاری نکرده باشیم. برنامه اصلاح روشهای آموزش و تحول در محیطهای یادگیری در دستور کار است که رئیسجمهوری هم بر آن تأکید کرده و قرار است روی دگرگونکردن فضاهای یادگیری در کلاسهای درس و محیط تربیتی مدرسه تمرکز شود و در کنار آن محرومیتزدایی از فضای آموزشی و مدرسهسازی اتفاق بیفتد. در جلسههای متعددی که در وزارتخانه و دفتر رئیسجمهوری برگزار شده، تأکیدی که میشود این است که ساختمان مدارس برای چه ساخته میشوند؟ اصل این ساختمانها نیستند، اصل تعلیم و تربیت درست است. بنابراین آقای پزشکیان از ما خواسته تا با انجام تغییرات، روشهای آموزشی را متحول کرده و معلمان را توانمند کنیم.
ما هم در این زمینه برنامهای تحت عنوان اصلاح روشهای آموزش و تحول در محیطهای یادگیری تدوین کردیم. برای مثال در دوره ابتدایی سرفصلها را تهیه کرده و روشهای تدریس فعال مبتنی بر کارگروهی ایجاد کردیم. همچنین فراهمکردن محیط یادگیری مثبت که شامل بازخوردهای مثبت، ارزش قائلشدن برای دانشآموزان و امکان نقشآفرینی برای آنها و استفاده از فناوریهای نوین و... است را در دستور کار قرار دادیم. در این میان سامانه اجتماعات یادگیری را راهاندازی کردیم که بیش از ۳۰۰ هزار نفر از معلمان ابتدایی در آن ثبتنام کردهاند تا از طریق آن بتوانیم توانمندشان کنیم و برایشان دورههای بازآموزی متناسب با اقتضائات دوره جدید برگزار کنیم. ما میخواهیم معلمانی داشته باشیم که از آن روشهای سنتی یادگیری کوچ کنند و به روشهای جدید متناسب با روحیات و ویژگیهای نسل جدید رو بیاورند.
اخیرا گزارشی منتشر شد که وضعیت سواد دانشآموزان را بررسی کرده و به تعداد روزهای حضور دانشآموزان در یک سال اخیر پرداخته بود. ما از دوره شیوع پاندمی کووید با تعطیلی مدارس و برگزاری کلاسهای آنلاین مواجه شدیم و در ادامه به دلیل شرایط آبوهوایی و آلودگیها این وضعیت به طور مرتب تکرار شد و گفته میشود روی سواد و مدرسهپذیری دانشآموزان تأثیر گذاشته است. شما چه برآوردی از این شرایط دارید؟
آموزش آنلاین نمیتواند جایگزین آموزش حضوری باشد، بهویژه در دوره ابتدایی. به طور کلی آموزش غیرحضوری برای آموزش بزرگسال در دوره آموزش عالی مناسب است. اینکه به یکباره کلاسهای آنلاین جایگزین حضوری شد، سیاست اشتباهی بود که خیلی از کشورها بهسرعت از آن خودداری و کلاسهای درس را حضوری کردند. تعطیلات طولانیمدت دانشآموزان از کلاسهای درس پیامدهای ناگواری داشت. در این زمینه هشدارها هم داده شد اما کسی گوش نکرد و به طور مشخص وزارت بهداشت در این زمینه با ما همکاری نکردند و رسانهها هم به این موضوع دامن زدند بدون اینکه در این زمینه از آموزش و پرورش نظر بخواهند.
شما تأیید میکنید که به نظام آموزشی ضربه زد؟
بله لطمههای زیادی به دانشآموزان وارد شد، بهویژه دانشآموزانی که پایه اول و دوم ابتداییشان همزمان با شیوع کرونا بود. البته در سطح جهانی هم این اتفاق افتاد و گزارشهای بانک جهانی نشان میدهد که در دوره پساکرونا، نسبت به قبل از آن، فقر یادگیری افزایش یافته است؛ فقر یادگیری یعنی دانشآموزان به مدرسه میروند اما مهارتهای سواد پایه را یاد نمیگیرند. به همین دلیل هم بود که بسیاری از کشورها بعد از پایان پاندمی، برنامههای جبرانی در این زمینه در نظر گرفتند.
چطور توانستید جبران کنید؟
در دولت قبل که در وزارت آموزش و پرورش مسئولیت داشتم، سعی کردیم یک برنامه جبرانی داشته باشیم و آن را نوشتیم و اجرا کردیم. بعد از اینکه در دولت چهاردهم دوباره در این وزارتخانه مسئولیتی به عهده من گذاشته شد، متوجه شدیم که همچنان با این مشکل سروکار داریم. به همین دلیل از ۱۵ بهمن سال گذشته طرح «حامی» را اجرا کردیم. حامی یعنی آموزش مستمر یادگیرنده که در آن دانشآموزانی که نیازمند تلاش بیشتر بودند، در نوبت اول ارزشیابی توصیفی شناسایی شده و برایشان برنامههای جبرانی هدفمند برگزار کردیم. معلمان میگویند بعد از حضوریشدن کلاسهای درس با دانشآموزانی مواجه شدند که قواعد اولیه سر کلاس نشستن را نمیدانند. این مسئله نشان میداد که یکی از کارکردهای مهم مدرسه که بحث رشد اجتماعی دانشآموزان است، همزمان با مهارتهای سواد پایه، دچار مشکل شد.
میتوان گفت که بعد از کرونا، دانشآموزان کمسواد شدند؟
بله. البته شاید بهکارگرفتن واژه کمسواد دقیق نباشد اما آنها در یادگیری مهارتهای سواد پایه آسیبهای جدی دیدند. در این زمینه هیچ شکی وجود ندارد.
اما مسئله فقط دوره پساکرونا نیست. در کلانشهرها بهویژه در تهران همچنان وضعیت برگزاری کلاسهای آنلاین و تعطیلی کلاسهای درس به دلیل ماجرای آلودگی هوا یا سردی هوا ادامه دارد؛ بنابراین ما هنوز در وضعیت بحران به سر میبریم. همینطور است؟
ببینید، تعطیلات سال گذشته بیش از حد انتظار بود. البته حد انتظار این است که هیچ روزی مدرسه تعطیل نشود. در کشورهای پیشرو این موضوع خیلی جدی است. نکته مهم این است که این تعطیلیهای مکرر کار معلمان را سختتر کرده است. مدرسهها آخرین جایی است که باید تعطیل شوند.
اینکه میانگین معدل دانشآموزان ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ است، نشان میدهد که اوضاع جالب نیست. آیا آنها بیعلاقه شدهاند یا کیفیت آموزشی پایین است؟ یا اساسا میتوان گفت کارکرد مدرسه از دست رفته است؟
این هم یک موضوع جهانی است. نکته اینجاست که مشاغل امروز و آینده لزوما از مسیر تعیینشده آموزش عالی نمیگذرد. دنیایی که داشتن مهارت مشخص، بیشتر از مدرک دانشگاهی میتواند برای افراد فرصتآفرینی کند، تأثیر بیشتری روز دانشآموزان میگذارد. قبلا به دانشآموز میگفتیم میخواهی چه کاره شوی، میگفت دکتر و بعد مهندس. اخیرا از یکی از آنها پرسیدم، پاسخ داد کابینتساز. خوب است که دانشآموزان خودشان را از قیدوبند قالبهای بیرونی خارج کردهاند. این لزوما نشانه بیعلاقگی نیست. نسل جدید هوشمندانهتر انتخاب میکنند.
این موضوع شما را نگران نمیکند؟
مسئله این است که ما در یک دوره آموزش عالی را بهشدت فربه کردیم. افزایش ۲۸۰درصدی آموزش عالی در برخی از دولتها و اضافهکردن بیدلیل دانشگاهها، منجر به گستردگی بسیار زیاد در آموزش عالی شد؛ اتفاقی که در هیچ کشوری نیفتاده است. تعداد دانشگاههای ما نسبت به جمعیت خیلی بیشتر است. نسل جدید هوشمند عمل کرده. چرا باید مدرکی بگیرد که کیفیتی ندارد و در آینده به کارش نیاید؟ سؤال این است که مگر قرار است همه به دانشگاه بروند؟ کجای دنیا تمام دانشآموزان دوره متوسطه به دانشگاهها سرازیر میشوند؟ واقعا این مسئله قابل قبول نیست. باید در این زمینه بازنگری کرد. البته من متولی تمام بخشهای آموزش و پرورش نیستم، اما مهمترین مأموریت این وزارتخانه یاددهی مهار سواد پایه است. یادگیری خواندن و نوشتن و شنیدن، اهمیت زیادی دارد. به همین دلیل ما در دوره گذشته برنامه خوانا را اجرا کردیم که مهارت زبانی چهارگانه را آموزش میداد. در این دوره هم طرح حامی را داریم. در اینکه دانشآموزان باید این مهارتها را آموزش ببینند شکی نیست، در غیر این صورت باید نگرانشان شد.
شما نسبت به سرازیرشدن تمام دانشآموزان دوره متوسطه به دانشگاه انتقاد کردید، درحالیکه همین حالا با مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی درباره تأثیر معدل بر نتیجه کنکور و همچنین برگزاری امتحانات نهایی برای پایههای دهم و یازدهم، استرس بسیار زیادی به دانشآموزان وارد شده و حتی در اخبار غیررسمی شنیده میشود تعدادی از دانشآموزان به دلیل همین فشارها دست به خودکشی زدهاند. همچنین زیاد شنیده میشود که دانشآموزان قبل از امتحانات نهایی از شدت فشار روانی و استرس، به بیمارستان منتقل میشوند. به نظر میرسد سیاست دوگانهای وجود دارد؟
بله، تأثیر معدل درسهای دبیرستان بر کنکور، نظام تعلیم و تربیت را گروگان کنکور کرده که این خلاف جهت سند تحول بنیادین آموزش است. قرار نیست آزمونهای نهایی تعیینکننده سرنوشت این دانشآموزان باشد. اثر این مدل تصمیمگیری در فرایندهای یادگیری در دبیرستانهای ما کاملا مشهود است. نکته نگرانکننده دیگر فاجعهای است که در عدالت آموزشی رخ داده. زمانی که علاوه بر آزمون کنکور که مشکلات خودش را برای دانشآموزان دارد، نمرات آزمونهای دبیرستان هم بر نتیجه کنکور دخالت داده میشود، فاصلهای که از قبل میان دانشآموزان کمبرخوردار و برخوردار وجود داشت، بیشتر میشود. نتایج سازمان سنجش و پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده نیز نشان میدهد در حال حاضر بیشتر از زمانی که نتیجه کنکور مستقل بود، کدرشتههای محلهای خوب و میزان قبولیها به سمت دهکهای پردرآمد جامعه رفته و در این میان مناطق محروم سهم کمتری از این رشتهها و حضور در دانشگاههای برتر دارند.
این مسئله بسیار نگرانکننده است. اگر ما تعلیم و تربیت را تخصصی میبینیم و به عنوان یک نهاد آن را پذیرفتهایم، باید قبول کنیم که شورایعالی آموزش و پرورش یک نهاد تخصصی است که با حضور بالاترین مقام اجرائی کشور یعنی رئیسجمهوری، میتواند در این زمینه تصمیمگیری کند. در صورتی که این اتفاق میافتاد، دیگر شاهد چنین دخالتها و تصمیمگیریهایی نبودیم. وضعیت فعلی برای دانشآموزان نگرانی ایجاد کرده و خانوادههایشان را دچار سردرگمی کرده است. نتیجه همه اینها، فاجعه در عدالت آموزشی شده است.
شما به موضوع عدالت اجتماعی اشاره کردید. هرچند آمارهای غیررسمی بسیار بیشتر است، اما آمارهای رسمی تعداد بازماندگان از تحصیل را حدود ۹۰۰ هزار نفر اعلام کرده است. گزارشهایی که از شهرهای دور و کمبرخوردار میآید، حکایت از این دارد که در این مناطق نهتنها معلمی برای درسهای تخصصی نیست، بلکه یک معلم چندین پایه و چندین کتاب را درس میدهد. در این مناطق شاید دانشآموزان دیگر حتی نتوانند به قبولی در کنکور و رفتن به کلانشهرها فکر کنند. درست است؟
اول این را بگویم که در بحث بازماندگی از تحصیل، آمارهای متفاوتی مطرح میشود که خیلی از آنها واقعی نیستند. بازمانده از تحصیل چه کسی است؟ کودکانی که موالید یک سال تحصیلیاند، وقتی به شش سال تمام میرسند باید در مدرسه ثبتنام کنند. ما آمار این کودکان را از سازمان ثبت احوال میگیریم و با کدهای ملی دانشآموزان تطبیق میدهیم. آنچه به دست میآید آمار بازماندگان از تحصیل است. براساس آمارهای جمعآوریشده در سال تحصیلی جاری، ۱۹۴ هزار بازمانده از تحصیل ثبت شده است. البته سامانهای در همین زمینه طراحی شده تا مشخص شود چرا این کودکان در مدرسه نیستند.
چرا این کودکان در مدرسه نیستند؟
بررسیهای ما نشان میدهد ۱۸ هزار نفر از این دانشآموزان، دچار معلولیتهای شدید هستند؛ آنها شرایطی دارند که نمیتوانند در مدرسه حاضر شوند. تعدادی از آنها مهاجرت کردهاند. ما با اداره پلیس گذرنامه مکاتبه کردیم و متوجه شدیم که تعداد زیادی از این کودکان ایران نیستند. البته در این میان برخی از جابهجاییها به دلیل مهاجرت داخلی هم دسترسی به مدارس را سخت کرده و باعث بازماندگی از تحصیل میشود. در کنار اینها، برخی از این کودکان دچار شرایط خاص سرپرستیاند؛ مثلا بدسرپرست یا بیسرپرست هستند یا سازمانهایی متولی پیگیری وضعیتشان است. بر همین اساس، کودکانی که به دلیل نبود معلم یا نبود مدرسه یا فاصله زیاد به مدرسه نمیروند، تعدادشان بسیار کم است. ما حدود ۵۰۰ مدرسه در کشور داریم که از یک تا سه، چهار دانشآموز دارند؛ یعنی مدرسهای داریم که فقط یک دانشآموز دارد. پوشش ابتدایی ما ۹۸.۲ است.
دورههای متوسطه چه وضعیتی دارند؟
در این دو دوره موضوع متفاوت است. برخی از آمارهایی که برای این دوره اعلام میشود دقیق نیستند. مضاف بر اینکه میان بازماندگی و ترک تحصیل تفاوت وجود دارد. شکی نیست که گام اول عدالت آموزشی، دسترسی به آموزش است. داشتن فرصتهای برابر برای یادگیری بسیار مهم است، اما مسئله اینجاست که ما ضمانت اجرائی قانونی برای اجباریبودن تحصیل نداریم که یک خلأ به شمار میرود. در کشورهای دیگر وقتی دانشآموز به مدرسه نمیرود، او را شناسایی کرده و علت را بررسی میکنند. در بسیاری از کشورها وضعیت اینطور است، اما ما شرایطی داریم که وقتی به خانه دانشآموز مراجعه میکنیم، ممکن است والدین به ما بگویند به شما ارتباطی ندارد. اینجاست که باید سایر دستگاهها وارد کار شوند. آموزش و پرورش ضابط قضائی نیست که کسی را دستگیر کند.
اما گفته میشود دلیل این بازماندگی اغلب فقر اقتصادی است.
بله بازماندگی از تحصیل میتواند به دلیل فقر اقتصادی یا حتی فقر فرهنگی اتفاق بیفتد. در این شرایط، سایر نهادها باید پای کار بیایند. ما یکسری از برنامهها را از دوره قبل پیگیری کردهایم و در این زمینه تفاهمنامهای برای تقسیم کار ملی میان تمام شرکای خود از جمله سازمان بهزیستی، وزارت رفاه، سازمان ثبت احوال، کمیته امداد و مرکز آمار ایران، وزارت بهداشت و دادگستری و کنوانسیون حقوق کودک و... داشتیم که دستاوردهای خوبی هم داشت. در این دوره هم جلسات اولیهاش برگزار شده و امیدواریم منجر به تفاهمنامهای شود که براساس آن بتوان تقسیم کار ملی داشت. ما برای کاهش آمار بازماندگی از تحصیل، هم شناسایی را داریم و هم جذب این دانشآموزان. این افراد نیاز به حمایت و آموزش و نگهداشت دارند.
چه تعداد را توانستید به مدرسه برگردانید؟
در سال تحصیلی جاری، ۲۸ هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل جذب شده و به مدارس برگشتهاند. ما در وزارت آموزش و پرورش و به طور ویژه در معاونت ابتدایی یکی از مهمترین مأموریتمان را جذب تمام بازماندگان میدانیم. در کنار آن نیز کاهش فقر یادگیری و توجه به دانشآموزانی که وارد مدرسه میشوند اما حمایتی از آنها نمیشود، در برنامه ماست. ممکن است این گروه مهارتهای سواد پایه را یاد نگیریند که تعدادشان از بازماندگان از تحصیل هم بیشتر است.
وضعیت ترک تحصیل چطور است؟
خیلی کمتر از بازماندههاست. فکر میکنم یکچهارم از ۱۹۴ هزار نفری که اعلام کردم، ترک تحصیل کردهاند. این دانشآموزان به دلیل ثبتنام اولیه در مدرسه، شناساییشان هم راحتتر است. یکی از وظایفی که برای مدیران مدارس تعیین کردهایم، این است که حتما باید دانشآموزانی که سال قبلش ثبتنام کردهاند اما برای سال جدید نامنویسی نکردهاند، رصد شده و به منطقه آموزش و پرورش معرفی شوند. از مدیران مدارس دوره متوسطه اول هم خواستیم این آمارها را به دست بیاورند. در حال حاضر آمار دقیقی نداریم.
مسئلهای که در سالهای اخیر زیاد درباره آن اعلام نگرانی میشود، خودکشی دانشآموزان است؛ بااینحال هیچوقت آماری درباره آن اعلام نمیشود. در چه وضعیتی قرار داریم؟
این مسئله در حوزه معاونت پرورشی است، اما همین را بگویم که در آموزش و پرورش برنامه «نماد» یا همان نظام مراقبتهای اجتماعی دانشآموزان است. در دور قبل زمانی که آقای کاظمی، وزیر فعلی، معاون پرورشی بود، تهیه و اجرا شد. در دور جدید هم جزء اولویتهاست و هر هفته با وزیر آموزش و پرورش جلسهای با این موضوع برگزار میشود.
تا همین حالا هم آمار مربوط به خودکشی دانشآموزان نگرانکننده بوده است؟
همیشه این مسئله نگرانکننده است، حتی اگر برای یک نفر در یک میلیون نفر جمعیت رخ داده باشد. من قبلا سابقه کار در مرکز مشاوره دانشگاه تهران را داشتهام و در این زمینه کارگاههایی هم برگزار شده است.
در کنار این مسئله، با برخوردها و خشونتهای فیزیکی سر کلاسهای درس هم مواجهایم. چه باید کرد؟
هر روز صبح صدها کلاس درس در این کشور برگزار میشود و یک میلیون معلم و مدیر و معاون در مدارس حاضر میشوند. بنابراین مواردی که رسانهای میشود نباید منجر به غفلت از زحمات معلمان شود. اما همانطور که گفتم، در دوره ابتدایی موضوع توانمندسازی معلمان در برنامهها قرار گرفته که همان موضوع اصلاح روشهای آموزش و تحول در محیطهای یادگیری است که رئیسجمهوری هم به آن اشاره کرده و از ما خواسته پیگیر آن باشیم. نکته مورد توجه این است که باید دانشآموز مورد احترام و پذیرش باشد و با او برخورد منصفانهای داشت. قبل از شیوع کرونا ما برنامهای را طراحی کردیم تحت عنوان خشونتزدایی همهجانبه از محیط مدرسه. در این برنامه تأکید کرده بودیم که علاوه بر خشونتهای فیزیکی که با چشم دیده میشود، بسیاری از خشونتها غیرفیزیکی است که تأثیر بسیار زیادی بر روان دانشآموزان میگذارد. شاید این مسائل خیلی بیشتر از تنبیه بدنی و فیزیکی روی آنها تأثیر منفی بگذارد.
در مورد معلمان صحبت شد. آنطور که واضح است گزینشهای بسیار سختگیرانهای برای تأیید آنها از سوی حراست و بخشهای مربوطه آموزش و پرورش میشود که تمام آنها حول محور مسائل ایدئولوژیک متمرکز است و توجه کمتری به سلامت روان افراد و روشهایی تدریسشان دارد. به اعتقاد شما بهتر نیست این شیوه تغییر کند و بیشتر به گزینشهای روان و مهارتهای آموزشی افراد تأکید شود؟
بله چقدر خوب است که برای معلمشدن، روی صلاحیتهای حرفهای بیشترین تأکید را داشته باشیم. یکی از صلاحیتها هم باید این باشد که آن فرد، چقدر برای معلمشدن انگیزه دارد و چقدر میتواند ارتباط مؤثری با دانشآموزان برقرار کند. با شما موافقم که بسیاری از افراد علاقهمند به دلیل همین مسئله در گزینشهای سلیقهای کنار گذاشته میشوند و چهبسا افرادی انتخاب میشوند که صلاحیت لازم را ندارند.
نظر شما